تو هموني كه توي موج بلا
واسه تو دستامو قايق مي كنم
اگه موجا تو رو از من بگيرن
قطره قطره آب مي شم دق مي كنم
واي كه دلم طاقت دوري تو نداره
بغض نبودن تو اشكامو در مياره
اي كه بي تو اين كوير، خواب بارون مي بينه
وقتي نيستي، غم دنيا توي قلبم مي شينه
اي كه بي تو واسه من، همه قفسه
مرثیهاست نبودن تو التهاب نفسه
توي بهت و غم تنهايي من
به سرم دست نوازش كشيدي
ولي با رفتنت اي هستي من
هستي منو به آتيش كشيدي
واي كه دلم طاقت دوري تو نداره
بغض نبودن تو اشكامو در مياره